سفارش تبلیغ
صبا ویژن

6مهر با کامران دانشجو و دانشجویان

ارسال  شده توسط  ترنم در 88/7/8 11:53 صبح

6مهر با کامران دانشجو و دانشجویان

روز 6 مهر با اومدن کامران دانشجو برای حضور در مراسم آغاز سال تحصیلی به دانشگاه تهران مقارن بود با ثبت نام بچه های جدیدالورود،نمیدونم اونا چه احساسی داشتن وقتی میدیدن کلی از سال بالائی ها جمع شدن و بر ضد دولت شعار میدن و تو دانشگاه به قصد کتابخونه مرکزی(محل مراسم با حضور کامران دانشجو) میچرخن....شاید تعجب کرده بودن یا ترسیده بودن یا خوششون اومده بود یا...هر چی که بود بیشتر تو حال وهوای خودشون بودن و کاری به این کارا نداشتن ،حق هم دارن،به خودم که نگاه میکنم میبینم چه قدر با سال اولم توفیر دارم، اون موقع ها همش به فکر خودم و کارام بودم ولی الان اونقدر پخته شدم که نسبت به محیط اطرافم و اوضاع جامعه حساس باشم.........

قرار تجمع ساعت ده جلوی کتابخونه مرکزی بود وقتی رسیدم قصد نداشتم بمونم و ببینم ،چون میخواستم برم دنبال کلاسای ارشد ولی وقتی حضور دانشجوها رو دیدم فهمیدم که اگه برم ونبینم پشیمون میشم ،فضای دانشگاه کاملا ملتهب بود یعنی از چهره بچه ها میتونستی بفهمی قراره اتفاقی بیفته از جلوی کتابخونه حدود70-60 نفر جمع شدن که طبق عادت پیشین تو دانشگاه بچرخن و بچه ها از همه دانشکده ها ملحق بشن،خیلی ها هم که مثل من جرات نداشتن با فاصله دنبالشون راه افتادن تا ماجرا رو دنبال کنن،جلوی دانشکده ها بچه ها اضافه میشدن و شعارا پر شورتر میشد،این جمع معترض وقتی دوباره به سمت کتابخونه برمیگشت چندین برابر شده بود جمع زیادی هم  که نسبتا نزدیکشون بودن و جرات شعار دادن نداشتن ،وقتی حرکاتشون رو زیر نظر میگرفتی میفهمیدی کدوم طرفی اند.....بین اونا ،کسایی که صداشون بلندتر بود شعارا رو تکرار میکردن تا بقیه هماهنگ بشن ،یکیشون رو که من میدیدم،از فرط بلند بلند شعار دادن تمام رگای صورتش زده بود بیرون و اون آخرا که صداش بدجور گرفته بود رگای شقیقه اش رو با دستاش نگه میداشت و شعار میداد ولی ول کن نبود ،خوشم اومد از غیرتش،تو همین اوضاع بود که بعضی ها رفتن و پارچه خوش آمدگویی کامران دانشجو رو کندن و انداختن توی جوب دانشگاه ،اینکار حتی اونایی که کنار ایستاده بودن رو هم وادار به تشویق کرد،تو این  اوضاع و احوالات نظرمون جلب شد به چند تا بسیجی که برای مقابله به مثل اومده بودن و شعار میدادن ولی صداشون رو نمیشد شنید چون تو شعار بقیه گم میشد، بچه ها که اونا رودیدن شروع کردن به هو کردن و دادن شعار   دانشجوی سهمیه   همینه همینه    بسیجی واقعی همت وبود و باکری      ما اهل کوفه نیستیم پشت یزید بایستیم   یا حجه بن الحسن   ریشه ظلم رو بکن

بچه ها دوباره به شعارای خودشون ادامه دادن و سعی میکردن به بسیجیا بی محلی کنن چند دقیقه بعد بسیجیا که دیدن فایده نداره یکیشون پرچم یا فاطمه زهرا رو برداشت و شروع کرد دور خودش چرخیدن اولش تند میچرخید ولی وقتی بچه ها شعار دادن بسیجی بسیجی    سبز تو هم قشنگه(پرچم سبز بود)   سرعتش کم شد ولی واسه اینکه کم نیاره نمی ایستاد

شعار دادنا ادامه پیدا کرد تا اینکه بچه ها رفتن که دوباره تو دانشگاه بچرخند، بعد از رفتن معترضا من همون جا موندم که ببینم گروه اقلیت بسیجی چی کار میکنه 10-15 تا دختربا 10-12 تا پسر جمع شده بودن تا برای خودشون سخنرانی کنن !!!یکی یکی می اومدن بالای جدول برای خودشون دلیل منطق می آوردن ،مثلا یکی اومده بود میگفت:سوال من اینه دروغگو کیه ؟ بی ادب کیه؟؟از همفکرای خودش سوال میکرد، یکی دیگه هم میگفت بریم بعد نماز دعای توسل بخونیم دفع فتنه کنیم ،

آخر ماجرا رو ندیدم چون باید میرفتم دنبال کارم ،از اینکه موندم و جو بچه ها رو شناختم خوشحالم ،قبل از این نمیدونستم، ولی چیزی که من دیدم بالای 70 درصد بچه ها مخالف بودن (اونایی هم که شعار نمیدادن هم حساب کردم چون صحبت هاشون رو میشنیدم و رفتارشون رو میدیدم)

این هم از ماجرای 6 مهر ....میگما خوب شد احمدی نژاد نیومد ،من فکر میکنم امنیتش تو نیویورک بیشتر از دانشگاه ما باشه

....به هر حال تا پست بعدی بای.


به کجا چنین شتابان

ارسال  شده توسط  ترنم در 88/7/4 11:4 صبح

حیدر حیدر کردن و زدن دختر بی دفاع!!!!!!!! 

سلام،بالاخره این امتحانای ما هم تموم شد ،احساس میکنم راه نفسم دوباره باز شده...بیشتر از یه هفته از ماجرای قدس گذشته و نتونستم زودتر بیام راجع بهش پست بذارم ،نکته های مهمش رو مینویسم،

چیزایی که مینویسم مربوط به حوالیه ظهر نزدیک دانشگاست،راجع به بقیه ساعتا و مکان ها اظهار نظر نمیکنم چون ندیدم

از خیابون فاطمی که ملت مجبور شدن پیاده برن چیزی که توجه من رو جلب کرد خط تفرقه بود چرا میگم خط تفرقه؟چون پیاده رو نصفش مردمی بودن که میرفتن نماز جمعه و از چادر و چفیه هاشون هم احوالاتشون مشخص بود و نصفشم مردمی بودن که با انواع واقسام نماد های سبز برمیگشتن،این صحنه واقعا شکاف بین مردم رو نشون میداد شکافی که چند ماهه بزرگ شده و دو طرف به جای ترمیمش بهش دامن میزنن.....

جلوتر که میرفتم جمعیت مردم معترض بیشتر و بیشتر شد و صدای شعارا به گوش میرسید،انتظار جمعیت زیادی رو نداشتم چون فکر میکردم مردم معترض مثل همه دوستام که هیچ کدوم حاضر نشده بودن ریسک کنن و بیان (البته بیشتر به خاطر پدر مادراشون)ریسک  3 ماه پیش رو تکرار نمیکنن ولی جمعیتی که توی بلوار کشاورز دیدم واقعا اشک به چشمام آورد تهش رو نتونستم ببینم که بخوام ادعا کنم فلان قدر بود ولی هر چی بود انتظارش رو نداشتم،مردم از تو بلوار میرفتن تو خیابون کارگر و من که بین جمعیت افتاده بودم چه میخواستم چه نمیخواستم باید ادامه میدادم،راجع به شعارا دیگه نمیگم چون همه میدونن....توی مسیر کنار کوچه های فرعی بسیجی های چفیه به دوش واستاده بودن که ملت نتونن از تو کوچه برن سمت دانشگاه،بعضی وقتا نمیدونم جلوها چه خبر میشد که ملت فرار میکردن عقب،جمعیت همینجوری خیلی زیاد بود اونا هم که می اومدن به معنای واقعی له میشدیم،بعضی ها که با تجربه تر و خونسردتر بودن سعی میکرن مردم رو آروم کنن به راهشون ادامه بدن این شعار رو هم میدادن نترسین نترسین ما همه با هم هستیم قضیه وقتی جالب تر شد که رسیدیم ته کارگر ،به جای شعار صدای همهمه بود و مردم جلوتر نمیرفتن برای اینکه ببینم چه خبره از تو پیاده رو که خلوت تر شده بود رفتم جلو ،هر چی جلوتر میرفتم فضا بیشتر تغییر میکرد یه اتوبوسی هم دیدم که اومد و یه سری ریختن بیرون،تو خیابون  جای مخالفا ملتی که به نظر برادرای بسیجی بودن وایستاده بودن و مرگ بر منافق میگفتن،کاش میرفتم و مگفتم میشه واسم منافق رو معنی کنید،مطمئنا اگه بلد بودن میفهمیدن که این شعارشون جاش اینجا نیست،خواستم برگردم بالا که صحنه های جالبی دیدم،یه آقای محترم بسیجی که از چاقی دو برابر بابام بود با حالت حمله سمت یه خانومی که باحجابم بود و دستمال سبز داشت رفت و نعره میکشید که دستمالت رو بنداز دور!!!اون خانوم بدبخت هم فکر میکنم قالب تهی کرد ....جلوتر که رفتم  یه برادر عزیز بسیجیه دیگه باز گیر داده بود به یه خانوم دیگه و با چوب تو دستش تهدید میکرد و داد میزد ،خانومه خودش رو نجات داد و در رفت،برادر بسیجی هم پشت سرش داد زد ضعیفه بدبخت!!!!!با خودم فکر میکنم اون زن ضعیفه بدبخت بود یا آقایون گردن کلفت  شکم گنده که زورشون به زن میرسید؟بالاتر که رفتم یه سری جوون که از وجنات صورت و لباس و شعاری که میدادن معلوم بود بسیجی هستن به ردیف کنار کوچه فرعی واستاده بودن و خطاب به کسایی که تو کوچه برده بودنشون شعار میدادن حیدر حیدر !طوری که فکر میکردی حنجرشون داره پاره میشه،با صحنه هایی که از قبل دیده بودم  فکر کردم نمیتونم بذارم از اسم امام علی مایه بذارن، سمت یکیشون مشتم رو گره کردم و گفتم حیدر تو دهنت بزنه،دیدم چیزی تو جوابم نگفت ،از خودم خجالت کشیدم و فکر کردم چه کار بدی کردم،چه قدر با متانت و بزرگوار بود!همین طور ادامه دادم به راهم و از اونجا دور شدم، نیروی انتظامی که تا اون موقع کاری نمیکرد فقط واسه ترسوندن به طرف جمعیتی که من هم توش بودم جمله کرد ،من که خیلی خیلی ترسیده بودم خواستم از تو پیاده رو برم تو خیابون بین مردم که یه چیزی محکم خورد تو کمرم، فکر کردم باتوم نیروهای انتظامیه برگشتم و در کمال ناباوری با بسیجه حیدر گویی که بهش اون حرف رو زده بودم فیس تو فیس شدم از مشتی که خورده بودم گریه کردم و اون آقای خیلی محترم هم بهم یاداوری کرد که چرا اون مشت رو خوردم ،مبادا که یادم رفته باشه!!!!!!!گریه میکردم و با خودم فکر میکردم اونا با چه عشقی دارن حنجرشون رو واسه گفتن اسم بزرگ حیدر پاره میکنن؟با چه آرمانی؟؟؟حرف من زشت بود و اون هم انسان و جایز الخطا ،،حق داشت عصبانی بشه و لی وقتی اون همه از اون جا دور شده بودم و افتاده بود دنبالم وقت کافی برای فرو نشوندن خشمش و به یاد آوردن امام علی داشت،ولی چرا؟؟؟این چرا ها باید جواب داده بشه که نمیشه،با حال پریشون رسیدم بلوار کشاورز دیدم یه عده ای وایستادن به مخالفا میگن جیره خوار صهیونیست!!!!!!!!!!!!این از اون حرفا بود که دوباره خونم رو حسابی به جوش آورد بدترین حرفا رو برای تحقیر مخالفا زدن و با چوب بدی اونا رو روندن، چیزی نیست که من بتونم باهاش کنار بیام حتی اگه مخالفا در اشتباه محض باشن که اصلا اینطور فکر نمیکنم شاید اونا خیلی خیلی اشتباه و تقصیر داشته باشن توی راهی که دارن میرن ولی دارن حق طلبی میکنن و بایدتوجیه بشن،وقتی به جای توجیه این جوری رونده بشن معلومه یه ظلمی از یه سرچشمه ای چه زیاد چه کم داره بین مردم میخزه ،این روزا ادعاها خیلی زیاد شده و از اون ور جواب گو بودن خیلی خیلی کم،من معتقدم من و تک تک مخالفا و موافقا به خاطر نفس و اشتباهات انسانی ممکنه مقصر باشیم ،و اصلا این رو قبول ندارم که چون مخالفم بگم این وری ها فرشته اند، هممون مقصریم ولی چیزی که اینوریها دارن به نظر من حق طلبی و ظلم ستیزیه،و این واقعا مهمه،

با این اوصاف خیلی از چیز ها رو باید زمان حل کنه البته با خواست خدا،اوضاع خیلی پیچیده تر از اونیه که ما آدمای پر از اشتباه و خطا به راحتی آب خوردن تحلیل سیاسی داشته باشیم ،تحلیل درست سیاسی جز کارای خیلی سخته،کاری که این روزا برای هممون شده سرگرمی روزمره !!!!

به هممون میگم به کجا چنین شتابان،یاحق


مراقب باش

ارسال  شده توسط  ترنم در 88/6/8 7:46 عصر

به نام حضرت دوست

نمیدونم از کجا بگم.....چه طور بگم.............ولی میگم

رئیس جمهور...........................

رو چشم ما جاداشتی.....نمیدونم چی شد ناغافل افتادی.......البته همچین ناغافل ناغافل هم نبود......از بس شیطونی کردی ....از بس وول خوردی...تا اینکه افتادی.......چه افتادنی....حساب شیطونیات فقط با افتادن ازچشم ما صاف نمیشه...نه داداش...حالا حالا ها با هم کار داریم.......مونده که اساس! بیفتین(قابل توجه دوستان منظور انداختن و براندازی نظام نیس بیخود اصرار نکنید که هست.....).......کاری که الان باید بکنم اینه که مطمئن بشم به این که شما لایق افتادن هستید یا نه.....اگه نبودید خودم رسما ازتون معذرت میخوام......چهار سال برای من گذشت......چهار سالی که با علاقه و اعتماد و امید به شما شروع شد....و با بی میلی و دوری جستن از سیاست و بی توجهی به مسائل سیاسی و کلان کشور به دلیل نا امیدی از شما ،به پایان رسید.....چهار سال برای بقیه هم گذشت اما نمیدونم برای اونا چه طور بود......باز هم یه چهار سال دیگه قرار شده که کنار هم باشیم ...شما رئیس...ما رعیت....ولی این چهار سال تومنی هفت زار با چهار سال قبل فرق میکنه.......این سالها روز به روزش میاد و میبینی چه فرقی......فعلا هممون منتظریم تا زمان بگذره ....تا زمان ناگفته رو بگه...نشنیده ها رو بشنوه....دیگه چشمامو نبستم...دیگه گوشام رو نگرفتم.....میبینم و میشنوم...مراقب خودت باش ....مراقب کارات باش.....برای خودت میگم.....نذار خشمم رو که الان به خاطر مطمئن نبودنم فرو میخورم زبونه بکشه.....نه اشتباه نکن متکبر و از خود راضی نیستم......آتش خشم من هر چند کوچک با آتش خشم مردمم خواهد پیوست...مراقب باش.....بذار حرف بزنیم.....نذار ناگفته هامون مثل بغض تو گلومون چنگ بزنه .....حرفامون اولش آرومه.....اما...اگه گفته نشه.....فریاد میشه......اگه فریاد بشه.....مجبوری گوشات رو بگیری.......وقتی چیزی نشنیدی.... دیگر فریادی نخواهد بود......با آتش خواهیم گفت.....و تو اگر نخواهی آتش را بشنوی خواهی سوخت....ما ...همه ی ما ....چشمامون بازه بازه............................................................................تو چشماتو نبند به بیداری ما....مراقب باش....مراقب باش...مراقب باش...............................................................یاحق

مهدی کروبی، بخشی از مدارک را به کمیته حقیقت‏یاب مجلس ارائه کرد

ارسال  شده توسط  ترنم در 88/6/3 10:17 صبح

سلام دوباره.......این چند وقت تا 2 مهر که امتحانای پایان ترم لغو شدمون تموم میشه خیلی وقت نمیکنم بیام آپ کنم این مطلب رو هم از یه وبلاگ گرفتم گفتم بد نیست همه ببینن.....در همین حد.......اگه عمری باقی باشه میخوام از مهر که هم دیگه امتحان ندارم هم تو تهرانم برم دنبال واقعیت ماجرا و هر چیز به درد بخوری که پیدا کردم بذارم براتون.....(تو پرانتز بگم مامان خانم من رو به خاطر امتحانا تحریم کرده که نشینم پشت کامپیوتر ...الان هم قاچاقی نشستم......در هر فرصتی که پیش بیاد میام سر میزنم....خبر تازه هم از کروبی شد میذارم.........فعلا بای ....دعا کنید

مهدی کروبی، بخشی از مدارک را به کمیته حقیقت‏یاب مجلس ارائه کرد

جهت بررسی اسناد آزار جنسی بازداشت‏شدگان حوادث پس از انتخابات ریاست‏جمهوری و به دلیل پیگیری‏های مصمم کروبی نشستی سه ساعته با حضور اعضاء کمیته حقیقت‏یاب مجلس در محل دفتر مهدی کروبی برگزار شد.

 

به گزارش سحام نیوز، در این نشست که اعضاء کمیته حقیقت یاب مجلس شورای اسلامی به دستور رییس مجلس حضور یافته بودند با ارایه بخشی از مستندات مهدی کروبی در مورد آزار و اذیت جنسی بازداشت شدگان، بحث و بررسی صورت گرفت.

در این جلسه نسبتا طولانی هر یک از اعضاءحاضر نظرات خود را بیان داشتند و در نهایت با توجه به توجیهات لازم توسط کروبی مقرر گردید گزارش کامل این نشست توسط کمیته به رییس مجلس ارایه گردد.

در پی این دیدار، کاظم جلالی، عضو کمیته ویژه مجلس در مصاحبه‏ای با خبرگزاری مهر، ضمن توضیح در مورد این نشست تاکید کرد که نظام با کسی تعارف ندارد و اگر ماموری در این رابطه مرتکب تخلفی شده است باید با وی برخورد قاطعی شود. وی اظهار داشت:امروز بنده به همراه سروری، تجری، امیدوار رضایی، سنایی و مطهری با حجت الاسلام کروبی در خصوص ارائه اسناد و مدارک ایشان دال بر شکنجه و آزار جنسی برخی از بازداشت شدگان حوادث اخیر دیدار کردیم.

وی با بیان اینکه علت اصلی دیدار ما با آقای کروبی نامه وی به آیت الله هاشمی رفسنجانی مبنی بر وجود آزار جنسی درخصوص برخی از بازداشت شدگان بود، عنوان کرد: بر این مبنا ریاست محترم مجلس هم دستور داد که این کمیته دیداری را با ایشان داشته باشد و مستندات وی را دریافت و بررسی نماید.

سخنگوی کمیته ویژه مجلس با بیان اینکه کروبی نقطه نظرات و شنیده های خود را در خصوص برخورد نامناسب ماموران با بازداشت شدگان مطرح کرد، یادآور شد: کروبی موضوع 4 نفر از افرادی را که به وی مراجعه کرده بودند و ادعا داشتند که مورد شکنجه و آزار جنسی واقع شده اند ، با ما در میان گذاشت و قرار شد آنها را به کمیته معرفی کند. وی افزود: ما به آقای کروبی گفتیم که نظر شما در خصوص آزار جنسی این 4 نفر قطعی است یا خیر که وی اظهار داشت: "نظر بنده غیر قطعی است و چنانچه قبلا هم گفته ام باید صحت و سقم آن را بررسی کرد."

به گفته جلالی کروبی تاکید کرده است که این 4 نفر مایل به دادن شهادت در خصوص تعرض به خود هستند ، اما احساس امنیت نمی کنند. جلالی همچنین خبر داد که دبیرکل حزب اعتماد ملی می گوید خود یکی از این افراد را به قوه قضائیه معرفی کرده است اما ماموران دستگاه قضایی با وی برخورد نامناسب کرده اند.

وی به مهر تصریح کرد: قرار بر این شد که وضعیت این 4 نفر مورد بررسی قرار گیرد به گونه ای که در فضایی که این افراد احساس امنیت می کنند اظهارات خود را برای کمیته ویژه بیان کنند، چرا که نظام با کسی تعارف ندارد و اگر ماموری در این رابطه مرتکب تخلفی شده است باید با وی برخورد قاطعی شود، اراده رهبری و نظام در این راستا است و در عین حال اگر این موارد صرفا فضاسازی علیه جمهوری اسلامی بوده بایستی با عوامل آن هم برخورد شود.

به گفته جلالی همچنین کمیته ویژه مجلس بنا دارد با دکتر علی لاریجانی رئیس مجلس، آیت الله صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه و برخی مسئولان نظام در این رابطه مذاکراتی انجام دهد.

 


تغییر اسم زیر سایه حکومتها

ارسال  شده توسط  ترنم در 88/5/25 9:19 عصر

تغییر اسم زیر سایه حکومتها

 

من سالهاست که دارم تو این سرزمین زندگی میکنم و با هواش نفس میکشم........ایرانی اسمیه که به من منسوب میکنن ........اما این فقط یه نسبته.....مثل مسلمون......به من میگن مسلمون اما مسلما با مسلمون واقعی خیلی فاصله دارم من با آدمای این سزمین زندگی میکنم ..همه جا.....اما هنوز توی درکشون موندم......من زیر لوای حکومتی ام که در حال حاضر به سر تا پاش شک دارم .....خیلی سخته سایه قدرت کسایی رو سرت سنگینی کنه که بهشون ایمان نداری......این همه سال گذشت و من دغدغه این درد رو نداشتم....اما حالا که یه جورایی بعضی پرده ها دریده شد و رودربایستی های آنچنانی کنار رفت......آرامشم رو گرفته ......بعضی وقتا میگم ولش کن بابا....تو رو چه به این حرفا......ولی آیا وظیفه من اینه.....وظیفه من بستن چشمامه؟.......وظیفه من گفتنه جمله( چشم هر چی شما میگید درسته) است؟.....حالا که بر میگردم و نگا میکنم به عقب میبینم هر چی تو کتابا خوندم و هر چی تا حالا بهم گفتن مدح و تایید حکومته....زیادی خودشون رو درست نشون میدن ....مثل هر حکومت دیگه.....چرا ارزشها با جابه جایی حکومت ها عوض میشه؟......چرا تاریخ عوض میشه؟.....یه معلم تاریخی میگفت:هرکی از من سوال میکنه چی درس میدی میگم دروغ....تو هر حکومتی تاریخ یه جور دیگه میشه.....نمیدونم بعدها تاریخ در مورد حوادث اخیر چه خواهد نوشت....بستگی به حکومتش داره....حکومت فعلی که به این اتفاقات گفت   اغتشاش، انقلاب مخملین.....نمیدونم......تا ببینیم آیندگان چه خواهند گفت....به نظر من تاریخ واقعی رو باید تو زمان حکومت امام زمان خوند.....اون وقت خیلی از اسما تغییر خواهند کرد....شاید یکیش هم اسم( مسلمون) برای من باشه...............................................یاحق


پیشنهادی خدمت رئیس جمهور سابق بر این منتخبم

ارسال  شده توسط  ترنم در 88/5/24 8:9 عصر

پیشنهادی خدمت رئیس جمهور سابق بر این منتخبم

 

سلام جناب.....دنیا به کام هست؟...چه میکنید با مدیریت جهان؟.....خوب میچرخه دور سر انگشتتون...تو این مدت کم پیدا شدید.....چند تا ماهواره دیگه به شخصه هوا کردید؟....چند کیلو دیگه مدال آوردید؟.....رشته من سلولی مولکولیه یعنی همون لیسانس بیوتکنولوژی ،تو دانشگاه تهران،، خود بیوتکنولوژی و مرکز تحقیقات بیوشیمی- بیوفیزیک کشور هم جز دانشکده خودمونه....چیزی که ما دیدیم آه و فغان و نا امیدی بچه ها و استاداس.....بجاش شما پیشرفتهای ما رو ببینید و بهمون خبر بدید بلکه خوشحال بشیم....راستس شنیدم شما تو جریانات و اعتراضات اخیر نقش خیلی آرامش بخشی داشتید و تا اونجا که توان داشتید در حد نماینده یه مملکت حسابی آقا بحران رو مدیریت کردید و اصلا هم هیزم به آتیش فتنه نریختید،اصلا......اما نمیدونم وقتی یه عده ای توی این شلوغی ها جان ناقابل به حضرت حق میدادن شما کجا بودید؟ چی کار میکردید؟ به چی فکر میکردید؟ حتمی داشتید با مسئولیت پذیری بالا در حد تیم ملی تمام تلاشتون رو میکردید مبادا خون از دماغ کسی بیاد......رئیس جمهوری که سابق بر این منتخبم بودید اگه راستش رو بخواید سوالا خیلی زیاده به قول حافظ   در یکی نامه محال است که تقریر کنم......میخواستم یه پیشنهادی بدم خدمتتون.....به قول بعضی فتنه ها خاموش شده(به به )اما جناب.....در این سرزمین حقیرانی هستند که واقعا واقعا سوالا و مشکلات اساسی دارن در مورد شخص شما.....خوشبختانه یا شاید بدبختانه به مراکز فتنه هم گره نخورده ان......قبل از این مسائل رو مطرح کردند که حامیان سینه چاک شما زحمت جواب آنها را بر دوش خویش کشیدن.........اما جواب ها بیشترشباهتهایی به توجیه داشت......من فکر کردم این چه کاریه؟؟؟!وقتی اصل قضیه که وجود مبارک شماس چرا پرسش از بقیه ؟ واقعا چرا؟؟شما که در این مدت در کنفرانس های خبری و مصاحبه های زیادی...عده زیادی از بیگانگان را ارشاد کردید.....این عده داخلی هم مشتاق ارشادند........در یک کنفرانس خبری سوال را مبسوط بشنوید و مبسوط جواب دهید تا نعوذ بالله شکی بر ساحت شما نماند!!!!


اولین مطلب حیاط خلوت

ارسال  شده توسط  ترنم در 88/5/18 10:40 عصر

اولین مطلب حیاط خلوت

این اولین مطلبیه که برای وبم مینویسم و بیشتر برای معرفی کردنشه . این وبلاگ تو زمینه ی سیاسی و علمی نوشته میشه.قسمت سیاسیش رو بیشتر برای این گذاشتم که به هم دیگه کمک کنیم تا دید بازتری داشته باشیم.یعنی یه گفتمان چند طرفه ....هر کی هر چی میدونه یا به نظرش درست میرسه رو بیان کنه .دلم میخواد هر اتفاقی که افتاده یا میفته رو به زبونهای مختلف توسط همه دوستای عزیز بنویسیم .این وبلاگ آمادگی داره فیلم ها و عکسای شما رو هم نشون بده خلاصه میخوام یه تبادل اطلاعات توپ را بندازم اگه تو هم دوست عزیز هستی بسم الله

اما در موردمطالب علمی ...اول باید بگم رشته من علوم سلولی مولکولی هستش و بخش عمده ایش رو ژنتیک تشکیل میده خرداد89 هم میخوام کنکور ارشد ژنتیک پزشکی بدم...انشا الا...مطالبی که میذارم هم بیشتر به همین ژنتیک مربوط میشه البته موارد مرتبط دیگه مثل ایمونو، ویروس،بیوشیمی...هم هستش .تو این بخش سعی میشه هم مطالب جالب واسه علاقه مندا گذاشته بشه هم مطالب تخصصی و مشاوره برای افرادی که به این رشته ها مربوطند یا قراره مربوط بشن ! تو این قسمت هم به کمک دوستان خیلی نیازه امیدوارم بی بهره نذارن

راستی ممکنه یه سری از مطالبم هم مربوط به خاطره ها باشه البته این بخش بیشتر زنگ تفریح حیاط خلوت محسوب میشه 

بازم تاکید میکنم تو این وبلاگ خیلی مهمه که تبادل اطلاعات سیاسی و علمی قوی باشه ...باشه؟